«مسعود شیخیزاده» از کارگران خدمات شهری منطقه است که دیوارهای زمخت منطقه را به طراوت خط خوب و نقاشیهای ذوقی مزین میکند.او پیش از این پاکبان بوده و سپس به واحد رفع سد معبر منتقل شده است.
شیخی زاده پروژههای مختلفی را در منطقه اجرا کرده و حالا با همکاری دو پاکبان دیگر گروهی سهنفری دارند که دیوارهای عمومی منطقه (مساجد، کلانتریها مدارس و...) را با پیامهای دینی و شهروندی خوشمنظر میکنند. آنها بر پایه ذوق خودشان و سفارش مدیریت مربوطه در شهرداری، طرح و نقاشی مرتبطی بر دیوارهای منطقه3 به یادگار میگذارند.
همه آرزوی «شیخیزاده» این است که به او کار دیگری محول نکنند و همه 12ماه سال را در این بخش بهطور متمرکز کار کند.
پاکبان هنرمند در معرفی خودش میگوید: پیشازاین در طبرسی دوم زندگی میکردم و حالا با توجه به هزینههای زیاد مجبور شدهام به روستای «فرخد» در «جاده کلات» نقل مکان کنم اما بههرحال در شهرداری منطقه3 خدمت میکنم. پایه خدمتیام 14ساله است و کماکان نیروی خدماتی پیمانکار هستم.
این هنرمند درباره علت پرداختنش به نقاشی و خطاطی دیوارهای شهر میگوید: در یک جمله بگویم که نقاشی و خوشنویسی برای من کشش خاصی دارد و به هنر عشق میورزم. مجالی نداشتهام که به خدمت استادان هنر برسم اما ذوقی درونی دارم و از کودکی برای خودم روی هر تکه کاغذی که پیدا میکردم تمرین نقاشی و خطاطی میکردم. حالا هم از مختصر توانمندیای که در این بخش دارم به نفع شهر و زیباشدنش بهره میبرم. امیدوارم فایده کارم این باشد که در میان همه اضطرابها و تیرگیهای شهر، با حرکتی به رنگ طبیعت مجالی تازه باشیم که آدمها آرامش بیشتری پیدا کنند.او اضافه میکند: شاید اگر این شغل را که مربوط به همه شهر است نداشتم به این فکر نمیافتادم که بر دیوارهای شهر خط و نقاشی اضافه کنم و مثل همه هنرمندان در گوشهای از خانهام سهپایه نقاشی برپا میکردم و همانجا نقاشی میکردم اما حالا این امکان برایم فراهم شده است که دفترچه خطاطی و نقاشیام همه دیوارهای شهر و منطقه باشد. بههرحال وقتی کار هنرمند توسط مخاطبان دیده میشود لذت بیشتری برای صاحب اثر به وجود میآید.
شیخیزاده به شیوه آموختن خط و نقاشی اشاره میکند و میگوید: هرچه یاد دارم یا از ذوق شخصیام سرچشمه گرفته یا بهطور تجربی بوده است. تابهحال مجال رفتن به کلاس هنری نداشتهام. راستش را بخواهید من دزد هنرم! مثلاً وقتی میبینم گروههای تبلیغاتی در جادهها روی دیوارها مشغول نوشتن پیامهای تجاری هستند میایستم و ساعتها به کار کردنشان دقت میکنم تا سؤالاتی را که دارم در عمل جواب بگیرم. بههرحال ذهن هرکسی مواردی را جذب میکند. ذهن من هم همیشه مجذوب خط خوب و نقاشی زیبا بوده است.او با ذکر نام و مساحت پروژههای مختلفی که در منطقه 3 انجام داده است میگوید: چند سال قبل در ناحیه 4 (شهرک مهرگان) 40نمونه دیوارنویسی کردم. متنها مذهبی بود و پیامهایی مانند احترام به پدر و مادر، حق همسایگی و اهمیت نماز و عبادت را بیان میکرد. در آن سال حدود 400مترمربع خطاطی و طراحی روی دیوارهای منتخب شهرک اجرا کردم.
این هنرمند شهری اضافه میکند: بعد از آن به محله «سیسآباد» رفتم و برای آنها دیوارنویسی کردم. این پروژه قبل از برنامه اخیر شهروندانی بود که بهطور خودجوش به منطقه آمدند و در خانهها را با رنگهای مختلف زیباتر کردند. محتوایی که بر دیوارهای سیسآباد نوشتم هم مانند شهرک مهرگان محتوای دینی داشت. در این بخش 100مترمربع دیوارنگاری کردم.
وی در کارنامه اجرایی خود نقاشی دیوار مدارس و کلانتری را هم دارد و در همین زمینه میگوید: سپس برای نقاشی دیوارهای مدارس اعزام شدم. برای 20 مدرسه نقاشی و خطاطی کردیم. طرحها و متنها متناسب با روحیه و نیاز فضای دانشآموزی انتخاب شده بود. پسازاین برنامه نوبت به دیوارنویسی برای سه کلانتری نیروی انتظامی در همین محدوده (صحرایی، طبرسی و هاشمینژاد) رسید. امروز مشغول آخرین بخش این پروژه بودم.
او درباره روال اجرای پروژههای خط و نقاشی در شهر به شیوهای خاص اشاره میکند و میگوید: شهرداری به من میگوید روی فلان دیوار با این موضوع نقاشی کن. من هم به سراغ اینترنت میروم و جستوجو میکنم. مناسب با ایده ارائهشده عکسی پیدا میکنم و آن را اصلاح میکنم و با استفاده از دستگاهی شخصی که «اُپَک» نام دارد کار را اجرا میکنم.او درباره دستگاه اُپَک توضیح میدهد: اُپَک ابزاری ساده مانند دستگاه فتوکپی است. طرح کاغذی را روی آن میگذارم. بهوسیله دو پروژکتور داخلی این دستگاه، عکس طرح را در هر اندازهای که نیاز باشد روی دیوار میاندازم. خطوط اولیه کار را که جنبه طراحی دارد، شبانه رسم میکنم و از فردا به نازککاریها و رنگ کردن داخل و حاشیه طرح مشغول میشویم.
شیخیزاده در پایان به خاطرهای ویژه از کار هنریای که در ذهنش ماندگار شده است اشاره کرده و میگوید: مهمترین خاطره در این بخش که تا آخر عمرم فراموش نمیکنم این بود که از طرف شهرداری چند سال قبل همراه با چند نفر از عوامل شهرداری به نجف اشرف اعزام شدم و در آنجا مسئولیت نقاشی بر دیوارهای خیابانهای اطراف حرم را به من دادند. گروهی 14نفری از شهرداری انتخاب شده بودند و من هم این افتخار را داشتم که سرگروه این افراد باشم و در فاصله عید قربان تا غدیر کارهای نقاشی، فضای سبز و چراغانی حرم امیرالمؤمنین را انجام دادیم. نقاشی را که تمام کردم با بچههای فضای سبز همکاری کردم. ساعتی بیکار نبودیم و با جانودل کار میکردیم. آن روزها را بخش طلایی زندگیام میدانم.